English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (8543 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contingent liability U بدهی احتمالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contingency U عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
contingencies U عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
contingency option program U برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
conversions U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversion U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
probabilistic U احتمالی
contingency U احتمالی
probable U احتمالی
even tual U احتمالی
contingencies U احتمالی
eventual U احتمالی
conceivably <adv.> U احتمالی
contingently <adv.> U احتمالی
possibly <adv.> U احتمالی
as may be the case <adv.> U احتمالی
probable error U خطای احتمالی
probable error U اشتباه احتمالی
prospects U مشتری احتمالی
prospecting U مشتری احتمالی
prospected U مشتری احتمالی
prospect U مشتری احتمالی
risked U خطر احتمالی
probability limits U حدود احتمالی
risking U خطر احتمالی
probabilism U احتمالی نگری
contenders U برنده احتمالی
contender U برنده احتمالی
risks U خطر احتمالی
risk U خطر احتمالی
probabilistic model U الگوی احتمالی
probabilistic model U مدل احتمالی
probability cost U بهای احتمالی
presumptive U فرضی احتمالی
adventures U خطر احتمالی
contingent profit U منفعت احتمالی
ramifications U تبعات احتمالی
acatalepsy U فلسفهء احتمالی
adventure U خطر احتمالی
contingency plan U طرح احتمالی
gambling U خطر احتمالی
contingent liabilities U بدهیهای احتمالی
PE U خطای احتمالی
radial probability density U چگالی شعاعی احتمالی
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
likelier U باور کردنی احتمالی
likeliest U باور کردنی احتمالی
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
vertical probable error U اشتباه احتمالی قائم
probabilism U انتخاب وجه احتمالی
likly U باور کردنی احتمالی
likely U باور کردنی احتمالی
norm point U نقطه احتمالی فرود در پرش
contingent effects U اثرات احتمالی انفجار هستهای
contingencey forces U نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
probable U باور کردنی امر احتمالی
range probable error U اشتباه احتمالی برد توپ
contingent zone of fire U منطقه اتش احتمالی توپخانه
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
contingency retention stock U اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
dope U اطلاعات درباره نتیجه احتمالی مسابقه
confidence level U احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
dopes U اطلاعات درباره نتیجه احتمالی مسابقه
circular probable error U دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
contingency support stocks U اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
searches U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searchingly U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
due U بدهی
liability to disease U بدهی
indebtedness U بدهی
liability U بدهی
liabilities U بدهی
debiting U بدهی
debits U بدهی
debt U بدهی
debit U بدهی
debts U بدهی
debited U بدهی
armed peace U حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. U در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
current liability U بدهی جاری
debt perpetrator U مرتکب بدهی
debt perpetrator U خطاکار در بدهی
contingent liability U بدهی اتفاقی
liability insurance U بیمه بدهی
net debt U بدهی خالص
national debt U بدهی ملی
private debt U بدهی خصوصی
public debt U بدهی دولت
the d. of a debt U پرداخت بدهی
to be in debt U بدهی داشتن
liabilities and assets U بدهی و دارایی
legal liability U بدهی قانونی
floating debt U بدهی متغیر
to get into debt U بدهی پیداکردن
due bill U سند بدهی
debt burden U بار بدهی
debit note U صورتحساب بدهی
debit card U کارت بدهی
oxygen debt U بدهی اکسیژن
debts U بدهی داشتن
debit U ستون بدهی
liquidation U پرداخت بدهی
acknowladgement of debt U قبول بدهی
debited U حساب بدهی
arrear U بدهی معوق
debits U حساب بدهی
back U بدهی پس افتاده
credit notes U سند بدهی
credit note U سند بدهی
backs U بدهی پس افتاده
promissory note U برگه بدهی
debiting U ستون بدهی
debt U بدهی داشتن
debiting U حساب بدهی
debited U ستون بدهی
debit U حساب بدهی
acknowledgement of debt U اقرار به بدهی
collective liability U بدهی جمعی
capital liability U بدهی درازمدت
capital liability U بدهی سرمایه
book debts U بدهی دفتری
bank overdraft U بدهی به بانک
arrear U بدهی پس افتاده
promissory note U سند بدهی
an active debt U بدهی با ربح
absolute liability U بدهی مطلق
promissory notes U برگه بدهی
promissory notes U سند بدهی
debits U ستون بدهی
admission of liability U قبول بدهی
solvency U توانایی پرداخت بدهی
to pay one's way U بدهی بهم نزدن
debiting U در ستون بدهی گذاشتن
To be in debt up to ones ears. U غرق بدهی بودن
debits U در ستون بدهی گذاشتن
realization [American E] [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
defaults U عدم پرداخت بدهی
defaulted U عدم پرداخت بدهی
default U عدم پرداخت بدهی
defaulting U عدم پرداخت بدهی
due U بدهی موعد پرداخت
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
charge account U حساب بدهی مشتری
consolidated debt U بدهی یک کاسه شده
debited U در ستون بدهی گذاشتن
debit U در ستون بدهی گذاشتن
up to the eyes in debt U تا گردن زیر بدهی
chargeable U قابل بدهی یا پرداخت
rebate U پرداخت قسمتی از بدهی
monetization U پرداخت نقدی بدهی
rebates U پرداخت قسمتی از بدهی
liquidation [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
realisation [British E] [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
embarrassed with debts U زیر بار بدهی
deep in debt U تا گردن زیر بدهی
debit U به حساب بدهی کسی گذاشتن
to pay off a debt [mortgage] U بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
debited U به حساب بدهی کسی گذاشتن
debiting U به حساب بدهی کسی گذاشتن
amortization U پرداخت بدهی به اقساط مساوی
to detain one's due U بدهی خودرا نگه داشتن
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
insolvency U عدم توانایی در پرداخت بدهی
debits U به حساب بدهی کسی گذاشتن
to keep ones he above water O از زیر بدهی بیرون آمدن
emcumbered with debts U زیر بار قرض یا بدهی
pay off U با دادن بدهی از شرطلبکاری خلاص شدن
omittance is no quit tance U بستانکاردلیل پرداخته شدن بدهی نیست
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
debt of record U بدهی قانونی record of court محکوم به
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
You must account for every penny. باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
Could you lend me some money ? U می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
deficit U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
tax avoidance U اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
deficits U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
debt of honour U بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
Could you move the table a little bit ? U ممکن است این میز راقدری تکان بدهی ؟
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
preventive justice U قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
delegatee U کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است
elegit U حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
current liability U اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
lien U حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
good riddance <idiom> U وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
indemnities U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
Recent search history Forum search
1due amount
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com